"تا کی به تمنّای وصال تو یگانه"
با خاطره هایت بروم شانه به شانه؟
حالا که قرار است در این بغض گلوگیر
شعری بسرایم پر از آواز و ترانه،
باید بنشینم و به شکل غزلی ناب
حرف دل خود را بنویسم پسرانه
تا سبز شود بر اثر معجزه ی عشق
بر شاخه ی خشک غزلم باز جوانه
مصراع به مصراع، غزل هیزم عشق است
تا طاق فلک می کشد این شعر زبانه
سهم من از این عشق ولی حسرت و آه است
بر وفق مراد دل من نیست زمانه
روزی دل این بغض چنان می شکند که
"اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه"
محمد عابدینی
1392.9.15